چند جمله از باب دویل نویسنده و متخصص قانون جاذبه به طور کلی، قانون جاذبه میگوید که همانندها یکدیگر را جذب میکنند، اما منظور بیشتر شباهت افکار است…
قانون جاذبه اهمیتی نمیدهد که شما چیزی را خوب یا بد میدانید یا آن را میخواهید یا نه، قانون جاذبه صرفا به اندیشه شما پاسخ میدهد. پس اگر به قرضهای بزرگتان فکر میکنید و به خاطر وجود آنها احساس ناراحتی میکنید فرکانس مربوط به این افکار را نیز به کیهان میفرستید: “به خاطر این همه بدهی حال خوشی ندارم”. به این ترتیب، بدهی را برای خودتان مسجل کردهاید و هر لحظه به آن میاندیشید، در نتیجه قرض و مشکلات مالی بیشتری را جذب زندگی خود میسازید.
قانون جاذبه یکی از قوانین طبیعت است. شخصی نیست و خوب و بد را هم از هم تشخیص نمیدهد. این قانون افکار تو را دریافت میکند و به شکل تجربیات زندگی به تو باز میگرداند. قانون جاذبه به تو همان چیزی را میدهد که به آن مدام میاندیشی.
اکثر ما خواسته و ندانسته وقایع زندگیمان را جذب میکنیم. معتقدیم کنترلی روی آنها نداریم. افکار و احساسهایمان به صورت خودکار عمل میکنند. در نتیجه، همه چیز را ناخودآگاه و ناخواسته جذب میکنیم.
کسی خواهان وقایع ناگوار در زندگیاش نیست. پس احتمالا پیش از آشنایی با راز بزرگ وقایع منفی را ناخواسته به زندگیات دعوت کردهای. دلیل آن هم ناآشنایی با راز بزرگ و نیروی خلاق افکارمان بوده است.
احساس هدیه ذاتی بسیار ارزشمندی است که به ما نشان میدهد به چه میاندیشیم.
احساسهایت فورا نوع افکارت را مشخص میکنند. در گذشته، حتما این تجربه را داشتهای که پس از شنیدن یک خبر ناگوار ناگهان حالت بد شده است. حتی فورا درد یا سوزشی را در معده یا قلبت حس کردهای. پس احساسهای تو فورا از افکارت خبر میدهند. باید نسبت به احساساتت هوشیار باشی، و با آنها هماهنگ؛ چون این سریعترین راه پی بردن به آن چیزی است که در فکرت میگذرد.
مطلب سادهای است که با چند سوال و جواب کوتاه روشن میگردد: “میخواهم بدانم الان چه جور چیزهایی را دارم جذب خود میکنم؟” از خود میپرسم: “الان چه احساسی داری؟” جواب میآید که: “احساس و حال خوبی دارم” پس تصمیم میگیرم همین افکار و رفتار فعلیام را ادامه دهم.
حس خوب و فکر منفی هیچ وقت هم زمان تجربه نمیشوند. اگر حس مثبتی داری، بدین دلیل است که فکرت مثبت است. میتوانی هر چه را که به آن علاقه داری به دست آوری به این شرط که احساس خوب و مثبتی داشته باشی. در ضمن، حال و احساس خوب جزو ارزشمندترین خواستههای همه ماست. این قانون کاملی است.
دقیقا همان چیزی برایتان پیش میآید که حسش میکنید، نه آن چیزی که در ذهنتان میگذرد.
به همین دلیل، شخصی که صبح هنگام، حین بلند شدن از تخت انگشت پایش به جایی کوبیده میشود آن روز وقایع دردناک دیگری را نیز تجربه میکند. او نمیداند کوچکترین نوسان در احساساتش میتواند تمام وقایع روز و زندگیاش را عوض کند.
قانون جاذبه اهمیتی نمیدهد که شما چیزی را خوب یا بد میدانید یا آن را میخواهید یا نه
اگر روزی را با احساس خوبی شروع کنید و اجازه ندهید چیزی روی این احساس تاثیر منفی بگذارد. میتوانید طبق قانون جاذبه این احساس لذتبخش را حفظ کنید و وقایع و کسانی را که آن حس را تقویت میکنند به سوی خود بکشانید.
همه ما روزهای بدی را تجربه کردهایم که انگار همه اتفاقهای آن منفی و ناامیدکننده بوده است. جریان منفی آن روز با یک تفکر منفی اولیه آغاز شد که ممکن است حتی متوجه آن هم نشده باشیم. این فکر، اندیشههای بد دیگری را به خود جذب کرد و روی این فرکانس منفی فکری ایستادیم تا بالاخره اتفاق ناگواری را تجربه کردیم. وقتی نسبت به این اتفاق واکنش منفی نشان دادیم، وقایع ناخوشایند دیگر را هم جذب کردیم. واکنشهای منفی بدین ترتیب مسایل را تشدید میکنند. اما اگر فرکانس فکری خود را تغییر دهی و بهبود بخشی میتوانی از زنجیر وقایع منفی رها شوی.
میتوانی افکارت را در جهت آنچه که میخواهی تغییر دهی و زمانی که احساسهایت مثبت شدند، بدان که کاینات این تغییر مثبت را دریافت و ثبت کرده است و در تعویض فرکانس فکریات موفق شدهای.
مهم است دریابیم که چگونه میتوانیم آن احساس فراوانی و ثروت را همین حالا ایجاد کنیم. اتومبیل دلخواهت را اجاره کن و بران. به خانه مورد علاقهات سر بزن. هر چه لازم است انجام بده تا آن احساس داشتن را به دست آوری. سپس این حسهای خوب را به خاطر بسپار زیرا در جذب کردن خواستههایت بسیار موثر واقع میشوند.
اگر احساس کنی آنچه که دلت میخواهد همین امروز به تو تعلق دارد و این احساس در تو قدرت داشته باشد، انگار به آرزویت رسیدهای و همین طور هم خواهد شد.
ممکن است روزی از خواب بیدار شوی و ببینی آرزوهایت برآورده شده یا ممکن است ناگهان فکر یا راهحلی به ذهنت برسد. اگر نظرت این باشد که “بله میتوانم این کار را انجام دهم. اما از این کار متنفرم” بدان که مسیر درستی را در پیش نگرفتهای.
گاهی اوقات باید به فکرت عمل کنی. که البته اگر این کار با خواست کاینات هماهنگ باشد، احساس خوبی نیز خواهی داشت. احساس زنده بودن و شادابی. انگار مرور زمان دیگر برایت مطرح نیست و میتوانی تمام مدت آن کار را ادامه دهی.
فعالیت کلمهای است که برای خیلیها معنی “کار” میدهد. اما فعالیت پرانگیزه اصلا به کار کردن شبیه نیست. تفاوت این دو در این است که فعالیتهای پرانگیزه گامهایی هستند که به نیت دریافت خواستههایت برمیداری. اما اگر بخواهی فقط فعال باشی چه بسا با این کار از خواستههایت فاصله هم بگیری. فعالیت پرانگیزه آسان و روان صورت میگیرد و شادی به بار میآورد، چون روی فرکانس دریافت کردن عمل میکند. تصور کن زندگی رودخانهای پرتلاطم است. احساس فعالیت بدون انگیزه به شنا کردن خلاف جهت آب میماند. سخت و پردردسر تجربه میشود. اما زمانی که عمل تو به نیت دریافت کردن باشد، احساس میکنی بر موجهای رودخانه سواری و با جریان آن هماهنگ هستی. روان و راحت عمل میکنی. اینها احساسهای فعالیت پرانگیزه و هم جهت بودن با کاینات هستند.
گاهی اوقات عمل تو آنقدر سهل به نظرت میآید که آن را به حساب نمیآوری، تا زمانی که چیز ارزشمندی به خاطر همان عمل به تو تعلق گیرد. اما وقتی میایستی و به عقب مینگری، میبینی عالم تو را به سوی خواستههایت هدایت کرده است.
منبع: مجله موفقیت
» ارسال نظرات