استریوتایپ طرز نگاه و نوع تفکرات انسانهای خارج از یک جامعه و گروه، درباره آن جامعه است…
میتوان معادل فارسی پیشداوری یا معادلی نظیر تصورِ غالب و یا نگاه کلیشهای نسبت به انسانهای دیگر را برای آن در نظر گرفت.
مثلا تصویری که از قومیتهای مختلف ایرانی در ذهن مردم عامی جاانداخته شده نمونهای از استریوتایپ یا تصورات کلیشهای غالب هستند. اینکه بعضی اقوام را سادهلوح و ساکنین بعضی شهرها را گدا و خسیس بدانیم و مردم بعضی مناطق را کلا کثیف و بینزاکت بشمریم، اینها همه استریوتایپها یا نظرات کلیشهای هستند که هرچند غالبا بار منفی حمل میکنند اما بهعنوان باورهای حتما درست در ذهن بسیاری از آدمها جاانداخته شدهاند و حتی خیلیها براساس همین قضاوتهای قالبی با دیگران برخورد میکنند و همینجاست که جرقه اختلافنظرها زده میشود.
استریوتایپها ایدههایی، هستند که در مورد اعضای یک گروه خاص تنها براساس عضویت در آن گروه، وجود دارند. بسیاری از مردم دنیا معتقدند اسکاتلندیها گدا و خسیس هستند. از دید این افراد قانون خسیس بودن حتی برای کودکان اسکاتلندی که همین الان متولد شدهاند صادق است. حال آنکه همه میدانیم این تفکر قالبی حقیقت ندارد. استریوتیپها معمولا منفی یا پیشداورانه محسوب میشوند و ریشه تمام رفتارهای تبعیضآمیز است. طبق تعریف ساندر گیلمن استریوتایپها هیچوقت تصاویر درستی نیستند، برعکس نشانهای از ترس درونی از دیگران، بدون توجه به حقایق زندگی آنها بهشمار میآیند.
قضاوت پیشداورانه در مورد انسانها بر اساس گذشته شخصی یا قومی آنها که از نظر سواد، فرهنگ، هنر، شعور، نژاد، دین برچسب خوردهاند و از این بُعد به آنها نگریسته میشود شکل جاافتاده نگاه استریوتایپی است.
وقتی خوب به اطراف خود نگاه کنید میبینید ما خودمان هم آدمها را براساس استریوتایپها یا کلیشههای از قبل مشخص دستهبندی میکنیم و براساس این دستهبندیهای ذهنی، بین آدمها تفاوت قایل میشویم. ما براساس این تفاوت ذهنی، انسانها را درجهبندی میکنیم و به خودمان حق میدهیم که در مورد درجات و رتبههای پایینتر نظر دهیم و نظر درجات بالاتر را بیقید و شرط بپذیریم.
همین الان سعی کنید تصویری که از یک پروفسور نابغه در ذهن دارید را مجسم کنید. میبینید اکثر آدمها، فردی عینکی با موهای ژولیده و روپوش سفید را مجسم میکنند که در یک کتابخانه یا آزمایشگاه بههم ریخته رفتارهای عجیب و غریب از خودش درمیآورد و مشغول انجام آزمایشهای خطرناک است. اما این فقط یک استریوتایپ یا نگاه کلیشهای است و در واقعیت پروفسورهای واقعی اصلا این شکلی نیستند.
مثلا در آمریکا تصویری که از پلیس وجود دارد عدهای آدم یونیفرمپوش هستند که وقتی وارد رستوران میشوند کیک دونات و قهوه سفارش میدهند، حال آنکه حقیقت اصلا این نیست.
برای اینکه بدانید شما هم نگاه استریوتایپی دارید سعی کنید تصویر یک موسیقیدان را در ذهن خود مجسم کنید. میبینید فردی غیرعادی با آرایش موهای عجیب و غریب و ریش غیرعادی در نظر شما ظاهر میشود. اما بد نیست بدانید که بسیاری از موسیقیدانان برجسته ظاهری کاملا رسمی و متشخص دارند و اتفاقا برعکس دقیقا همان کسانی که تیپشان با استریوتایپهای مرسوم مطابقت دارد در تسلط به علم موسیقی بسیار ضعیف و ناتوان ظاهر میشوند.
استریوتایپ میتواند مثبت یا منفی باشد. اما اکثر اوقات حامل بار منفی نسبت به فرد یا گروه خاصی است. بسیاری ترجیح میدهند از معادل تفکر قالبی بهجای آن استفاده کنند. تفکر قالبی را از یک جهت میتوان مبنای همه اختلافنظرها دانست.
ناگفته نماند که سازندگان استریوتایپها فقط آنهایی نیستند که میخواهند با دستهبندی انسانها و جوامع انسانی آنها را قابل فهم سازند. بسیاری اوقات بهخصوص در عصر کنونی تولید استریوتایپها اهداف اقتصادی و سیاسی خاصی را دنبال میکند. اهدافی که درنهایت باعث جنگ و درگیریهای شدید بین انسانها و جوامع میشود.
اینکه دختران جوان باید همه وسایلشان به رنگ صورتی باشد یک استریوتایپ القایی از سوی کسانی است که میخواهند بهصورت هدفدار برای گروههای سنی خاص محصولات مختلف تولید کنند و به منفعت برسند. همینطور:
ـ اینکه عینک نشان زیبایی و روشنفکری است و عینکیها عاقلتر و داناترند (شبیه قیافه عینکی جغد دانا در کارتونهای کودکان)
ـ نوک بینی سربالا نشانه زیبایی است.
ـ داشتن مدرک فوقلیسانس و دکترا نشانه شعور و آگاهی است.
ـ پولدارها اکثرا صاحب بنگاه ماشین هستند.
ـ رانندگی زنها از مردها بدتر است.
ـ پزشک مرد از پزشک زن بهتر میفهمد.
اما حقیقت چیز دیگری است و استریوتایپها فقط تفکراتی قالبی و کلیشهای هستند که در حوزه زمانی و مکانی خاص و بهصورت محدود ظاهرا درست هستند و تعمیم آنها بهصورت یک قانون و قاعده کلی درست نیست و معمولا عمومیت بخشیدن به یک نگاه قالبی غلط، باعث بروز اختلافنظر شدید و تبعیضهای غیرمنطقی و حتی درگیریهای جدی میشود.
تصویری که در حال حاضر از یک فرد ساکن خاورمیانه در ذهن انسان غربی وجود دارد تصویری استریوتایپی و نادرست است و بسیاری از آنها وقتی از نزدیک با شرقیها روبهرو میشوند اعتراف میکنند که فریب استریوتایپ تبلیغاتی کشورشان را خوردهاند و حقیقت با چیزی که گمان میکردهاند زمین تا آسمان تفاوت دارد.
بد نیست بدانید بسیاری از سربازان کشورهایی که با هم در حال جنگاند، نسبت به دشمن مقابل خود استریوتایپ خاصی را در ذهن دارند که باعث میشود آنها تا پای جان برای اثبات این نگرش کلیشهای بجنگند. قضاوتهایی قالبی و غیرواقعی که بعد از چند جلسه روشنگری و رویارویی مستقیم، پایه و اساس همه آنها به یکباره فرومیریزد و از بین میروند.
برای رفع اختلافنظرهای ناشی از نگرش استریوتایپی بسیاری موارد باید امکان رویارویی افراد را در محیطی طبیعی و بدون تبعیض فراهم کرد. وقتی این رویارویی نزدیک و بیواسطه رخ دهد و انسانها به واقعیت زندگی یکدیگر و نادرستی پیشداوریهای قالبی خود پی ببرند، استریوتایپها به یکباره محو میشوند و اختلافنظرها از بین میرود. البته این به شرطی است که طرفین دست از لجاجت بردارند و به واقعیت اجازه ورود دهند. اما همیشه این حالت وجود ندارد. بد نیست بدانید که تعریف مفهومی دیگری که برای این نگرشهای کلیشهای، استریوتایپ یا برداشتهای قالبی وجود دارد این است که منظور طرز فکرها و نگرشهایی است که شخص بر روی آنها پافشاری دارد، با وجودی که خیلی مواقع میداند واقعیت چیز دیگری است. در این رابطه یک روانشناس اجتماعی بهنام گوردون آلپورت جمله جالبی دارد به این مضمون که: “هرگز با واقعیت مزاحم من نشوید، چون من تصمیم خود را گرفتهام!”
» ارسال نظرات