تحمل کردنهای غیرضروری همه انرژی تان را گرفته و کارایی شما را در زندگی پایین میآورد. اگر همه انرژیتان را صرف تحمل کردن چیزهای مختلف کنید، مطمئناً نمیتوانید زندگی شاد و بیدغدغهای را تجربه نمایید. در زیر به مسائلی اشاره میکنیم که باید دست از تحمل کردن آنها بردارید:
۱. تصمیم به سکون برای متوسط ماندن ــ همیشه موضوع این نیست که چیزی شکسته است و میخواهید درستش کنید. گاهیاوقات موضوع شروع دوباره و ایجاد چیزهای بهتر است. گاهیاوقات برای اینکه بتوانید دید خوبی پیدا کنید، مجبورید کمی دورتر بایستید. گاهیاوقات رشد کردن به معنی کنار گذاشتن عادتها، روابط و موقعیتهای گذشته و پیدا کردن چیز جدیدی است که شما را به حرکت بیندازد، چیزی که به هیجانتان بیاورد. این معنی زندگی است: یکجا ساکن نمانید.
۲. منفیگرایی خودتان ــ ذهن شما محیطی مقدس برای شماست. میتوانید پنجرههای آن را بسته و همه جا را تاریک کنید یا اینکه پنجرهها را باز کرده و بگذارید نور داخل شود. انتخاب با خودتان است. خورشید همیشه به قسمتی از زندگیتان در حال تابیدن است. شما چه فکری درمورد آن میکنید؟ چقدر راه آمدهاید یا چقدر دیگر باید بروید؟ نقاط قوت و ضعفتان چیست؟ بهترین و بدترین اتفاقی که میتواند برایتان بیفتد چیست؟ به حرفهایی که در ذهنتان میزنید توجه داشته باشید. چون شاید فقط شاید، تنها چیزی که باید تغییر کند تا بتوانید شادی، عشق یا موفقیت بیشتری را تجربه کنید طرز فکرتان است.
۳. منفیگرایی دیگران ــ اگر برای خودتان ارزش نگذارید و مراقب خودتان نباشید، یعنی از خودتان سوءاستفاده میکنید. شما هیچ کنترلی بر حرفهای دیگران یا کارهای آنها ندارید اما میتوانید کنترل کنید که با شما چطور رفتار کنند. شما میتوانید به تنهایی جلو کلمات تلخ و گزنده آنها را بگیرید و نگذارید که وارد قلب و ذهنتان شوند. یادتان باشد، اگر به محیط مقدس درون خودتان احترام نگذارید، هیچکس دیگر هم اینکار را نخواهد کرد.
۴. روابط ناسالم ــ روابطتان را هوشمندانه انتخاب کنید. تنهایی هیچوقت به اندازه یک رابطه نادرست برایتان تنهایی نمیآورد. با کسانی باشید که ارزش شما را میدانند. لازم نیست برای شاد بودن دوستان زیادی در اطراف خود داشته باشید؛ چند دوست واقعی که قدرتان را بدانند برایتان کافی خواهد بود. خیلی وقتها گذشتن به معنی ضعف نیست. ما به این دلیل از بعضی افراد نمیگذریم که میخواهیم ارزشمان را درک کنند، بلکه به این دلیل است که ارزش خودمان را فهمیدهایم.
۵. بیصداقتی ــ اگر شب که سرتان را روی بالش میگذارید، خیالتان راحت باشد که از هیچکس سوءاستفاده نکردهاید، آرامش درونی پیدا خواهید کرد. صادقانه زندگی کردن به شما آرامش فکر میدهد و این آرامش واقعاً ارزشمند است. صادق باشید و با کسانی که صداقت ندارند، رفتوآمد نکنید.
۶. تنفر از محیط کار ــ اگر از کارتان لذت نمیبرید، وقتتان را در آن نگذرانید. بگردید، مطمئن باشید بالاخره کاری که راضیتان کند را پیدا خواهید کرد. اگر سخت کار کرده و از هر لحظه آن لذت میبرید، دست از آن نکشید. مطمئن باشید که در مسیر پیشرفت هستید، چون سخت کار کردن، در کاری که به آن علاقه دارید، رمز موفقیت در آن است.
۷. عدم آمادگی و سازماندهی ــ ۳۰ دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید تا مجبور نشوید برای انجام کارها در عجله باشید و اینطرف و آنطرف بدوید. این ۳۰ دقیقه کمکتان میکند از سردردهایی که بخاطر دیر رسیدنها متحمل میشوید خلاص شوید. کمی وسایلتان را سازماندهی کنید و چیزهای غیرلازم را از اطرافتان پاک کنید.
۸. تنبلی ــ به دست آوردن علم و دانش به معنی رشد کردن شما نیست؛ رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید بتواند بر نحوه زندگی شما اثر بگذارد. نمیتوانید با نشستن و فکر کردن پیشرفت کنید. اگر مداوم همان کارهای گذشتهتان را انجام دهید، چیز جدیدی به دست نخواهید آورد. بهترین زمان برای شروع همین الان است.
۹. کش دادن کارهای ناتمام ــ هیچ چیز استرسزاتر از کش دادن کارهای ناتمام نیست. دست از وقت تلف کردن بردارید. برای تمام کردن کارهای ناتمام گذشته وارد عمل شوید. کش دادن بیش از حد این کارها انجام آنها را سختتر میکند.
۱۰. فکر کردن بیشازحد به اشتباهات گذشته ــ اگر تصور میکنید که کشتیتان رو به غرق شدن است، شاید وقت خوبی باشد که چیزهایی که باعث سنگین شدن آن میشود را دور بیندازید. دفعه بعد که تصمیم گرفتید کمی زندگیتان را خلوت کنید، با چیزهایی که واقعاً به هیچ دردی نمیخورند شروع کنید، مثل پشیمانیهای گذشته، خجالتها و عصبانیتها. همه آنها را دور بریزید. نمیتوانید فصل بعدی زندگیتان را با خواندن دوباره متنهای قبلی شروع کنید.
۱۱. بدهیهای شخصی ــ بدهیهای مالی موجب استرس و قلبدرد است. شما میخواهید یک زندگی راحت داشته باشید اما نه با ولخرجی. چیزهایی که لازم ندارید را نخرید. برای تحتتاثیر قرار دادن دیگران خرج اضافه نکنید. خودتان را گول نزنید که ثروت آدمها با داراییهای مادی آنها سنجیده میشود. برای پولتان عاقلانه برنامهریزی کنید.
۱۲. عدم تمایل به گفتن حرفهایی که لازم است بزنید ــ همه آدمها یک نگهبان درون سرشان دارند که همه کارهای آنها را نظاره میکند. او از همان ابتدای تولد درون سر شما بوده و توسط خانواده، دوستان، همکاران و جامعه شما پرورش پیدا کرده است. هدف اصلی او نظارت بر کارهایتان و اطمینان از این است که از خط خارج نشوید. و وقتی به حضور این نگهبان عادت کردید، کمکم متوجه میشوید که نظر او درمورد قابلقبول یا غیرقابلقبول بودن کارها کاملاً درست است. اما اینطور نیست! نظر او دقیقاً نظر دیگران است! یادتان باشد، این نگهبان فقط یک نگهبان است و فقط نگاه میکند. او هیچ کنترلی روی شما ندارد. اگر بخواهید خلاف نظر او کاری انجام دهید هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. البته نباید مثل دیوانهها رفتار کنید اما باید هر چیزی که لازم است به زبان بیاورید را بگویید. نباید خودتان را سانسور کنید. همیشه حقیقت را بگویید.
منبع:مردمان
» ارسال نظرات