شعر عاشقانه
شعر زیبای ديدار تلخ از فروغ فرخ زاد
ديدار تلخ به زمين ميزني و ميشكني عاقبت شيشه اميدي را سخت مغروري و ميسازي سرد در دلي آتش جاويدي را ديدمت واي چه ديداري واي اين چه ديدار دلازاري بود بي گمان برده اي از ياد آن عهد كه مرا با تو سر و كاري بود ديدمت واي چه ديداري واي نه نگاهي […]
شعر زیبای از بس کف دست بر جبین کوبیدم
از بس کف دست بر جبین کوبیدم تا بگذرد از سرم، پریشانی من نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم شد چین و شکن، به روی پیشانی من *** او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ وقتی که فشردمش به آغوشم تنگ لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ… ای شیشه چه میکنی […]
x