تنبلی به چه معناست؟
میتوان گفت تنبلی به تعویق انداختن کارهای از پیشتعیینشده در برنامه یا اصلاً حذف اهداف از قبل تعیینشده در زندگی است. متأسفانه باید گفت بر اساس برخی آمار، شیوع تنبلی در ایران بعد از یکسری کشورهای آفریقایی و عراق بیشتر از حد رایج در جهان است.
علل فردی و اجتماعی
علل تنبلی را میتوان در حالت کلی به دو دسته تقسیم کرد که علل فردی و علل اجتماعی هستند. در زمینه علل فردی میتوان اشاره کرد که زمینه ژنتیکی برایش مطرح است. البته در حال حاضر معلوم نیست یا دستکم در حیطه معلومات و مطالعات من مشخص نشده است که عامل وراثتی به شکل انتقال ژن وجود دارد یا به لحاظ اکتسابی در خانواده رواج مییابد.
این جزو مسائلی است که پیشرفت علوم شناختی در آینده آن را مشخص میکند. در زمینه علل فردی یکسری بیماریها هم میتوانند عامل تنبلی باشند. مثلاً در زمینه بیماری جسمی باید به کمکاری تیروئید و در زمینه بیماریهای روان باید به بعضی افسردگیها اشاره کرد.
تأثیر کمبود اعتماد به نفس
در حیطه روانشناختی از ویژگی کمبود اعتماد به نفس میتوان به عنوان یکی از علل تنبلی نام برد. در واقع، گاهی در شرایطی فرد بدون آن که دچار علایم بارز افسردگی باشد، نشانهها و خصوصیتی از این بیماری مانند پایین بودن اعتماد به نفس را دارد. این ویژگی میتواند کمتحرکی و بیمیلی به انجام فعالیت را در فرد ایجاد کند که شکلی از تنبلی است.
دوری از ریسک و درخواست پاداش
یکی از مسائل ایجادکننده تنبلی، صفات شخصیتی فرد است. برای مثال، وقتی وابستگی فرد به پاداش بالا باشد، شاهد این وضعیت هستیم. یعنی فرد کارها را صرفاً به این دلیل انجام میدهد که زودتر به نتیجهای عینی برسد؛ یا شخصیتی دارد که از ضرر و زیان اجتناب میکند.
این افراد همیشه در حاشیه امن به سر میبرند و به عبارتی، اهل ریسک و تجربههای جدید نیستند. حال فردی که این ویژگیها را با هم دارد، بیشتر مستعد ابتلا به تنبلی است.
انگیزههای درونی پایین
قاعدتاً فردی که به پاداش وابستگی دارد و از طرفی، دلش نمیخواهد از حاشیه امنی که دارد خارج شود، انگیزههای درونی پایینی دارد. یعنی پیوسته تلاش کردن چندان برای فرد اهمیت ندارد و مهمترین مسئله، نتایج است. این افراد احساس رضایت درونی از تلاش خود ندارند و تنها به این نگاه میکنند که از بیرون به چه میزان پاداش دریافت میکنند تا بر اساس آن تلاش کنند.
خانواده تنبلپرور
متأسفانه الگوهای رفتاری خانواده هم در این میان میتوانند نقش مخربی داشته باشند. برای مثال، در خانوادهای که دو بچه یکی کوشا و یکی تنبل باشد، اعضای خانواده طرف بچه تنبل را میگیرند و میگویند بچه کوشا میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. چه بسا حتی از او توقع کمک هم داشته باشند و بگویند تو هوای برادر تنبلت را داشته باش. در حالی که به علل ضعیف و ناتوان بودن بچه تنبل توجهی ندارند.
فرد و جامعه
در مورد عوامل اجتماعی شاید تصور این باشد که نمیتوانیم اجتماع را تغییر دهیم و به همین علت، برای رفعشان مشکلی داریم که حلشدنی نیست؛ اما باید توجه کرد که اجتماع هم از جزء تشکیل شده است و ما باید با رفتارهای درست فردی، اجتماعی بهتر بسازیم. نباید انتظار داشته باشیم همه چیز جامعه آنطور که میخواهیم و بدون تلاش فردی ما باشد و سر جای خودش قرار بگیرد.
بهتر است به عنوان یک فرد و جزئی از یک کل بزرگ، کارها و نقش خودمان را درست اجرا کنیم. به هر حال، تغییرات بزرگ اجتماعی حاصل تغییر افراد است و با این روش میتوان جامعه را اصلاح کرد تا جامعه به سمت دوری از تنبلی و عوامل ایجادکننده آن برود. البته این مستلزم آینده طولانی و هدفگذاریهای بزرگ است و شاید باید یک نسل بگذرد تا این تغییرات فردی در جامعه دیده شود.
بیماریها و تنبلی
شاید فرد انگیزه و خواست لازم را برای تحرک دارد؛ اما به علت فقدان انرژی دچار تنبلی و عدم تحرک میشود. این موارد بیشتر در بعضی بیماران مانند کمخونها یا دیابتیها دیده میشود. قطعاً چنین حس تنبلی، خودخواسته نیست. کمکاری تیروئید و کمخونی بهخصوص کمخونی مزمن میتواند عامل خستگی شدید و در نتیجه رفتارهای توأم با تنبلی باشد که باید این بیماریها را درمان و کنترل کرد.
» ارسال نظرات